مهمونی
روز پنجشنبه بیست و پنج اسفند، خونه خاله مریم مهمون بودیم. بعد از مدتها یه مهمونی دوستانه خیلی لذتبخش بود و به من و بابایی خیلی خوش گذشت. رونیکا دختر خاله نسرین هم با مامان و باباش اونجا بود و برای اولین بار با هم آشنا شدین. به محض اینکه نشستیم ماهان با یک کیسه پر از اسباب بازی اومد و تو هم با اشتیاق مشغول بازی با اونها شدی. ماهان به عنوان یک همبازی بزرگتر رفتار حمایت کننده و مهربونی باهات داشت. البته گاهی هم وسایلش رو ازت می گرفت ولی با خواهش من راضی می شد تا چند لحظه باشون بازی کنی. خاله مریم خیلی زحمت کشیده بود و شام هم خیلی خوشمزه بود جوری که تو و رونیکا هم با اشتها غذا خوردین. از خورش سبزی و سالاد(گوجه فرنگی) گرفته تا سیب زمینی...
نویسنده :
مامانی
7:55