کودکی بیتای عزیزم

اولین نوروز در کنار بیتا

1390/6/12 9:11
نویسنده : مامانی
475 بازدید
اشتراک گذاری

امروز دوباره بعد از سه روز تعطیل اومدیم سر کار و اولین هفته کاری سال 90 شروع شد. (هفته پیش کمی تق و لق بود)، دیروز رفته بودیم سیزده به در و توی باغ کلی بهت خوش گذشت تو علاقه زیادی به گل و درخت و سایه روشن هایی که نور آفتاب میسازه داری همش دوست داشتی یه نفر بغلت کنه و توی باغ بگردوندت هر بار یکی از ما( بابا مظفر یا من)  تو رو بغل می کرد و توی باغ قدم میزد تو هم کیف می کردی با اینکه خوابت می اومد ولی از ذوق دار و درخت دلت نمی اومد بخوابی... 

 با وجود اینکه این چند روزه به خاطر درد لثه هات اشتهات کمتر شده، چند تکه کباب مرغ رو در عین ناباوری تا آخر خوردی. ..............نوروز بد نبود به اندازه کافی استراحت کردم البته تو زیاد نمیذاشتی تنبل بازی دربیاریم ساعت 9 صبح میومدی بالای سرم  بلند بلند از خودت صدا درمیاوردی و بیدارم می کردی. اتفاق غم انگیز توی نوروز فوت ننه(مامان بابا مظفر) و اتفاق خوب، جشن عروسی عمو نوید بود که به خوبی برگزار شد. تو دیگه ده ماهت تموم شده و وارد یازده ماهگی شدی. روی کف پاهات می ایستی و در حالی که دستت رو به اشیا گرفتی یک یا دو قدم راه میری "بابا"،"dada"، "mama" میگی و حتی سعی می کنی کلماتی مثل "اسب"، "گل" و "ماهی" رو هم تکرار کنی. مفهوم بعضی کلمات مثل بابا ، مامان، دد، بیا، آب بازی و ... می دونی. با رفتن توی اتاقت و دیدن کمد اسباب بازی هات ذوق می کنی. عاشق بیرون رفتن از خونه ای و آب بازی رو دوست داری. تلفن، ایفون، کنترل تلوزیون،دنده ماشین، ترازوی حمام و خود تلوزیون اشیای مورد علاقه تو هستن.  سبد سیب و پیازهای توی آشپزخونه رو هم خیلی دوست داری و گاهی پوست پیازها رو با دستت میگیری و اگه چشمم رو دور ببینی می کنی توی دهنت. راه آب وسط آشپزخونه رو هم خیلی دوست داری و با اشتیاق انگشتت رو داخلش فرو می کنی جوری که مجبور میشم دستات رو بشورم. ماهی های قرمز رو هم خیلی دوست داری با اینکه امسال به خاطر تو ماهی نگرفتیم و سفره هفت سین بدون ماهی بود، خونه هر کس که می رفتیم تا ماهی ها رو می دیدی میرفتی سراغشون و می خواستی دستت رو توی آب فرو کنی و ماهی ها رو بگیری،  پوشک شدن رو دوست نداری و مدام ازش فرار می کنی. نسبت به قبل اجتماعی تر شدی و توی جمع، خنده رو تر و خوش اخلاق تر هستی. هنوز هم وقتی میرم دستشویی پشت در می ایستی و گریه می کنی. بعد از اینکه تو رو می بوسم تو هم دهنت رو باز می کنی، صورتت رو میذاری روی صورتم و با دهنت صورتم رو خیس می کنی مثلا می خوای منو ببوسی. گاهی وقتا هم محبتت گل می کنه و چنگم میزنی یا اینکه محکم توی صورتم میزنی این کارا رو با بابا امید و مامان کبری هم می کنی. یا اینکه صورتم، بینی یا روی شونه هام رو گاز می گیری.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مریم
16 فروردین 90 18:32
عزیزم خصوصی برات نوشتم.