اواسط هفده ماهگی
مدتیه که برات ننوشتم دختر خوبم کمی درگیر بودم.
این روزا شیرین زبونی هات به اوج خودش رسیده تو همه کلمات سخت و ساده رو تکرار می کنی و با دقت به چیزایی که میشنوی اشتباهای گفتاریت رو هم اصلاح می کنی. درکت از محیط بیشتر شده و همچنان به من وابسته هستی.
کیک رو میبری سمت دهنت و به خودت میگی بفرما بعد کیک رو گاز میزنی.
به من میگی: "مامانی آب". بعد میدوی سمت یخچال و به تقلید از من می گی" چشم" (من معمولا در جواب میگم "چشم الان برای دخترم آب میارم" ).
به شدت بغلی شدی و وقتایی که خوابت میاد و حوصله نداری ازم میخوای بغلت کنم و راه برم. میای پیشم میگی بغل بعد که بغلت کردم پاتو به زمین فشار میدی و خودت رو می کشی بالا و میگی "پاشیما" یا "پاشیم". این درخواست ها در طول شب هم ممکنه یکی دو بار پیش بیاد و گاهی بعد از قدم زدن و خوابوندن جنابعالی به کل خواب از سرم پریده و مجبور شدم تا خود صبح توی رختخواب غلت بزنم و یا حتی کلا خواب رو بی خیال بشم و کارای روزانه مو انجام بدم.
گاهی وقتا که خرابکاری می کنی، مثلا کتابت رو پاره می کنی یا بی توجه به بال بال زدن های من محتویات بشقاب رو روی فرش میریزی. اینجور مواقع یکی دوبار بهت اخم کردم و گفتم دیگه دوستت ندارم. بعد تو مکث کردی و نگاهم کردی و پشت سر هم با لحنی که جیگرم کباب شد، گفتی "مامان...مامان" و تا نگاهت نکردم و توی صورتت نخندیدم دست برنداشتی. ولی دیگه اینکارو نکردم چون حس کردم خیلی ناراحت میشی و من اصلا تحمل ندارم غصه رو توی چشمات ببینم. دیگه بعد از اون خرابکاری ها فقط بهت میگم کار بدی کردی و تو گاهی توی فکر میری و تکرار می کنی"بدی".
اخیرا چند بار بی مقدمه منو ناز کردی بعد بوسیدی و مشخص بود که واقعااز روی محبت این کارو انجام میدادی نمیدونی چه احساس خوبی به آدم دست میده و چه نیرویی میگیره وقتی این محبت ها رو از بچه اش می بینه. بوس کردنت هم به این شکله که لبت رو میذاری و از بینیت هوا رو بیرون میدی واصلا لبات هیچ نقشی توی بوسیدن ایفا نمی کنن.
جالبه هر کسی هر سرویسی که بهت میده تو بعدا فقط از همون شخص انتظار داری دوباره اون کارو برات انجام بده. مثلا تا بابا مظفر و مامان خاور رو می بینی میخوای تو رو ببرن ددری چون اونا همیشه تو رو میبرن پارک یا توی کوچه بهت ماشینا و گربه ها رو نشون میدن. هرکسی رو که میبینی عبارت هایی رو که قبلا گفته جلوش تکرار می کنی.
به شوکولات میگی "شوخولات" و خیلی هم دوست داری و هر جاببینی تا دونه آخرش رو باز می کنی و می خوری.
یه سی دی داریم از ترانه های شاد هر بار که توی ماشین میشینیم اون سی دی رو برات میذارم تو هم خیلی دوستش داری و به محض اینکه توی ماشین نشستیم میگی "آقاجون خونه"یعنی آقاجون( خواننده ترانه ها آقاست) بخونه. و دیگه گوش دادن به رادیو و برقراری سکوت توی ماشین به کل ممنوعه. حتی توی فاصله پایان یک ترانه تا شروع ترانه بعدی طاقت نمیاری و اعتراض می کنی که چرا آقاجون نمی خونه.
الاکنگ بازی همراه با باران کوچولو توی پارک ساحلی
گوزن سواری