کودکی بیتای عزیزم

من یکسال و نیمه شدم

1390/9/8 9:36
نویسنده : مامانی
533 بازدید
اشتراک گذاری

گل دخترم! پنجشنبه گذشته یک سال و نیمه شدی عزیز دلم از اونجا که این سن، سن حساسیه و توی این سن کوچولوهایی مثل تو به توانایی های جدیدی دست پیدا می کنن و چون که این ماه گرد با پنجمین سالگرد ازدواج من و بابایی مقارن بود یه جشن کوچولوی سه نفره برگزار کردیم. قنادی نزدیک خونه کیک یخچالی جالبی نداشت و به همین خاطر خودم یه کیک پنیر درست کردم که بجز تو هر کی خورد خوشش اومد       (تو اصلا حاضر نشدی ازش بخوری). توی این جشن بیشترین چیزی که نظرت رو جلب کرد اون فشفشه ای بود که روی کیک گذاشتیم و بعد از اینکه فشفشه خاموش شد بهانه اش رو گرفتی. شوکولات ها رو هم یکی یکی باز می کردی و توی دستت فشار میدادی و له می کردی شاید کمی هم میذاشتی توی دهنت.

الان دیگه همه چیز رو به من میگی. مثلا اگه جایی از بدنت خارش داشته باشه میگی: " میخاره...کرم" یعنی میخاره برام کرم بزن.اصلا نمی تونی من و بابا رو کنار هم ببینی و اگه ما نزدیک هم بشینیم تو با گریه و قهر اظهار نارضایتی می کنی قهر کردنت هم به این شکله که با جیغ و گریه از توی حال میدوی به سمت راهرو   ولی قبل از اینکه وارد اتاقا بشی برمیگردی و پشت سرت رو نگاه می کنی ببینی میایم نازت رو بکشیم یا نه. یا اگه بابا بره بیرون دیگه مثل قبل پشت سرش داد و فریاد راه نمیندازی وعوضش   می گی: "بابا الان میاد". وقتی توی خونه پیدام نمی کنی داد میزنی: " مامان شاداب کجایی؟"  از خواب که بیدار میشی اول سراغ من رو میگیری و کلا کنار من خیلی احساس امنیت می کنی عزیزدلم. ای کاش همیشه  آروم و شاد باشم تا بتونم به تو هم آرامش و شادی بدم. ای کاش بتونیم از پس مشکلات بربیایم و نذاریم تو از اونا بویی نبری کاش بتونم برات مامان خوبی باشم و بعدها ازم راضی باشی.

توجه:  سطح کیک پنیر کاملا سفیده و بعد از خاموش شدن فشفشه گرده های تیره روی اون به خوبی دیده میشد جوری که مجبور شدمیک لایه از روی کیک رو بردارم بنابر این به خواننده های گرامی توصیه می کنم اصلا فشفشه رو روی کیک نذارید.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

میترا
6 آذر 90 13:38
بیتای عزیزم هجده ماهگیت مبارک

ماشالله چه بزرگ شدی خاله ....ایشالله خیلی خیلی چیزای دیگه رو هم کشف کنی و شبها هم زود بخوابی که مامانی هم استراحت کنه خوشگلم

این فشفشه ها نه تنها روی کیکک بلکه فرش رو هم ذره ذره می سوزونن .اصلا جاشون تو خونه نیست....خوب کردی تذکر دادی بهی جون

ممنون میترا جون.

gemini
6 آذر 90 14:05
بهترین مامان دنیا... مطمئنم که بیتا جون همیشه از داشتن چنین مامانی به خودش می باله. عزیزم، سالگرد ازدواجتون رو بتون تبریک می گم. براتون آرزوی خوشبختی، موفقیت و خوشحالی روزافزون دارم

ممنونم مریم جون.
سايه
7 آذر 90 10:27
هجده ماهگيت مبارك عزيز دلم
صد آفرين به مامان كه جشن گرم و صميمي ترتيب داده، سالگرد ازدواج مامان و بابا هم مبارك باشه،معلومه سه نفري بهتون كلي خوش گذشته، انشالله هميشه سلامت باشي نازنينم، مثل دختر خودم برات آرزوي بهترين ها رو دارم
تنت به ناز طبيبان نيازمند مباد
وجود نازكت آلوده گزنده مباد
بوس بوس

ممنونم سایه جون. خدا نیکای ناز تو رو هم سالم و شاد در پناه خودش حفظ کنه.
مامان سورنا
7 آذر 90 23:41
هجده ماهگیت مبارک بیتای ناز.هزار ماشالله خیلی بزرگتر شدی انگار و حسابی قد کشیدی.لباست هم خیلی خوشگله.دستمامانت درد نکنه با کیک پنیری که برات درست کرده.من و سورنا عاشق این کیکیم.چرا نخوردی خاله.مطمئنم حواست رفته به فشفشه و وروجک بازی.
سالگرد ازدواجتون هم مبارک مامان بیتا .امیدوارم 50 سال در کنار هم به خوبی و شادی زندگی کنید.

ممنونم سمیه جون.... آره محو فشفشه شده بود بعدش هم رفت سراغ شوکولات هابا کلی کثیف کاری شوکولات خورد.شوکولات ها رو میگیره تو دستش و لهشون میکنه بعد میذاره دهنش بعدش هم مشخصه دیگه با اون دست کثیف کارایی که نمیتونه بکنه....
sanam
8 آذر 90 15:23
mashallah che bozorg shode dokhtare khaleeee
18 mahegish mobarak bashe
salgarde ezdevajetton ham mobarak bashe

ممنون صنم جون.
gemini
9 آذر 90 8:13
ﺭﺍﺳﺘﯽ ﺗﻮﺍﯾﻦ ﻋﮑﺲ ﺑﯿﺘﺎ ﺟﻮﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﺷﺒﯿﻬﺖ ﺷﺪﻩ ﻣﺎﻣﺎﻧﯽ. ﻟﺒﺎﺳﺸﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﻧﺎﺯﻩ ﻭﺑﻬﺶ ﻣﯿﺎﺩ.. ﻣﺒﺎﺭﮐﺶ باشه

ممنون مریم جون.
مریم مامان باران
9 آذر 90 10:40
عزیز دلم یک و نیم سالگیت مبارک عروسکم. حیف که خیلی دورم که اون لپای خوشمزت رو ماچ کنم و بغلت کنم.
مامانی مهربون و نمونه سالگرد ازدواجتون مبارک.امیدوارم اشیانه پر از مهر و صفاتون همیشه گرم و صمیمی باشه مثل همین حالا.

چند باری باهات تماس گرفتم گوشیت خاموش بود. مراقب خودتون باشین.

مامان شاداب مواظب خودت و روح لطیفتم هستی؟ یا فقط فکر بیتا و باباش و زندگی هستی؟؟ازخودت غافل نشو بیتا یه مامانِ شاداب میخواد درست مثل اسمت.


مریم جونم خیلی ممنونم از لطفت. انشالا در کنار شمای دوست...
راستش سیم کارتم به دلایل نامعلومی سوخته و هنوز فرصت نکردم برم درستش کنم احتمالا چون خیلی قدیمی بوده سوخته...سعی می کنم از خودم غافل نشم مریم جون ممنون که به فکرم هستی. راستی منم باهات کار داشتم برات ایمیل میفرستم اگه فرصت کردی جواب بده ممنون میشم.


مهناز
13 آذر 90 1:32
سالگرد ازدواج و 18 ماهگيه بيتا جون مبارك
شيطون بلا چرا نميذاري مامان بابا پيش هم باشن؟!!! ايشاا... هميشه هميشه كنار هم عاشقانه زندگي كنين

ممنونم مهناز جون.
مريم مامان ماهان
16 آذر 90 9:09
سالگرد ازدواجتون مبارك باشه و عشقتون پايدار
يك سال و نيمه شدن بيتا جون هم مبارك باشه عكسش خيلي ناز شده . منم موافقم توي اين عكس خيلي شبيه خودته

ممنونم مریم جون.
مریم مامان باران
21 آذر 90 0:31
بدو بیا بگو چه کردی عزیزم....متظرم....خوش گذشت؟ حال و هوات عوض شد؟

مریم جون
باهات تماس می گیرم.
صـــــــنم
21 آذر 90 21:03
اولا 18 ماهگیت مبارک بیتا جونم
دوما سالگرد ازدواجتون مبارک شاداب عزیزم.......
الهی در کنار همسرت و گل دخترت همیشه خوش و سلامت باشی.


ممنونم صنم جونم.