من یکسال و نیمه شدم
گل دخترم! پنجشنبه گذشته یک سال و نیمه شدی عزیز دلم از اونجا که این سن، سن حساسیه و توی این سن کوچولوهایی مثل تو به توانایی های جدیدی دست پیدا می کنن و چون که این ماه گرد با پنجمین سالگرد ازدواج من و بابایی مقارن بود یه جشن کوچولوی سه نفره برگزار کردیم. قنادی نزدیک خونه کیک یخچالی جالبی نداشت و به همین خاطر خودم یه کیک پنیر درست کردم که بجز تو هر کی خورد خوشش اومد (تو اصلا حاضر نشدی ازش بخوری). توی این جشن بیشترین چیزی که نظرت رو جلب کرد اون فشفشه ای بود که روی کیک گذاشتیم و بعد از اینکه فشفشه خاموش شد بهانه اش رو گرفتی. شوکولات ها رو هم یکی یکی باز می کردی و توی دستت فشار میدادی و له می کردی شاید کمی هم میذاشتی توی دهنت.
الان دیگه همه چیز رو به من میگی. مثلا اگه جایی از بدنت خارش داشته باشه میگی: " میخاره...کرم" یعنی میخاره برام کرم بزن.اصلا نمی تونی من و بابا رو کنار هم ببینی و اگه ما نزدیک هم بشینیم تو با گریه و قهر اظهار نارضایتی می کنی قهر کردنت هم به این شکله که با جیغ و گریه از توی حال میدوی به سمت راهرو ولی قبل از اینکه وارد اتاقا بشی برمیگردی و پشت سرت رو نگاه می کنی ببینی میایم نازت رو بکشیم یا نه. یا اگه بابا بره بیرون دیگه مثل قبل پشت سرش داد و فریاد راه نمیندازی وعوضش می گی: "بابا الان میاد". وقتی توی خونه پیدام نمی کنی داد میزنی: " مامان شاداب کجایی؟" از خواب که بیدار میشی اول سراغ من رو میگیری و کلا کنار من خیلی احساس امنیت می کنی عزیزدلم. ای کاش همیشه آروم و شاد باشم تا بتونم به تو هم آرامش و شادی بدم. ای کاش بتونیم از پس مشکلات بربیایم و نذاریم تو از اونا بویی نبری کاش بتونم برات مامان خوبی باشم و بعدها ازم راضی باشی.
توجه: سطح کیک پنیر کاملا سفیده و بعد از خاموش شدن فشفشه گرده های تیره روی اون به خوبی دیده میشد جوری که مجبور شدمیک لایه از روی کیک رو بردارم بنابر این به خواننده های گرامی توصیه می کنم اصلا فشفشه رو روی کیک نذارید.