کودکی بیتای عزیزم

سفرنامه

1390/10/12 11:34
نویسنده : مامانی
562 بازدید
اشتراک گذاری

دو هفته گذشته رفتیم دبی. این اولین سفر خارج از کشور تو بود یه جاهاییش برای تو سخت بود و یه جاهایی هم خیلی بهت خوش گذشت. از بین همه دیدنیها، رقص فواره های آب بیشتر از همه نظرت رو جلب کرد مات و متحیر نگاهش می کردی و می گفتی بریم پیشش. انتظار داشتی بریم نزدیک تر ولی اونجا که ایستاده بودیم دیدمون از همه جا بهتر بود. بعد هم که تموم شد می گفتی: "دوباره ...بازم می خواد".

آکواریوم مال عمارات هم برات جالب بود. کنار ساحل هم کلی آب بازی و شن بازی کردی شن ها رو میریختی روی سرت و کف سرت پر شن شده بود. دیدن شترهای صحرا هم برات خالی از لطف نبود. توی اون لندکروز هم آروم و بی حرکت نشسته بودی و برخلاف تصورم اذیت نشدی. ولی امان از وقتی که می رفتیم خرید نمی دونم چرا همش سراغ منو می گرفتی و با گریه می خواستی بیای بغلم . وقتی هم که میذاشتیمت زمین همش شیطونی می کردی و لباس ها و وسایل و به هم می ریختی.

بابا از جیغ کشیدن های تو خیلی ناراحت میشه تو هم اینو فهمیدی. زل میزنی توی چشمای بابا و پشت سر هم جیغای بنفش می کشی. توی این سفر با این کارت تا جایی که می تونستی حرص بابایی رو درآوردی و خلاصه اکثر اوقات با هم درگیر بودین.

توی رستوران هم حسابی آتیش سوزوندی جیغ می کشیدی و غذاهارو میریختی فکر کنم با کارای تو  اونجا همه به چشم کولی ها بمون نگاه می کردن.  پرسنل رستوران همه هندی بودن و غذاها هم همه تند بود و تو دوست نداشتی و همش با غذاها بازی می کردی ولی با این همه، خیلی ها دوستت داشتن و باهات بازی میکردن هم مسافرای هتل و هم مهماندارها.  

توی فرودگاه هم تا دلت خواست چرخیدی و بازی کردی توی هواپیما ولی خیلی بی تابی کردی انگار محیط برات تنگ و غریب بود همش به صندلی جلویی لگد میزدی جوری که طرف شاکی شد.

هر پله ای که میدیدی می خواستی ازش بالا و پایین بری. پایین اومدن از پله برات خیلی خطرناکه و هنوز بلد نیستی.

سر نخ دندون رو میگیری دستت و شروع می کنی به کشیدن و همزمان میگی:"نکش، میگم نکش...." میری زیر میز و با خودت میگی "سرت نخوره ..."، میری سر کیفم و در حالی که داری زیپ کیف رو باز می کنی می گی:" باز نکن". البته من زیاد از این جملات نهیی استفاده نمی کنم و اینا رو بیشتر از مامان کبری یاد گرفتی. دیگه باید حواسم باشه کیفم در دسترست قرار نگیره وگرنه تمام وسایلم رو اینطرف و اونطرف پرت می کنی و پولا رو پاره یا مچاله می کنی تا حالا دو بار به خاطر این موضوع کارت پرسنلیم رو جا گذاشتم.

توبا بابا اسد خیلی بازی می کنی و دوستش داری وقتی که از راه میرسه کلی ذوق میزنی.

بعضی شعرها مثل "ماشین سواری چه آسان" و "بابابزرگ پیره" رو با من می خونی. من یه بیت می خونم و تو بیت بعدی رو تکرار می کنی البته گاهی دست و پا شکسته.

دستت رو می کوبی توی صورتم من ناراحت میشم بهم میگی:"مامان". میگم "بله" میگی:" هاپیشو" (اینو همیشه به شوخی به هم می گیم و با هم می خندیم).....ناقولا.

هرچی میگیم تکرار می کنی حتی عبارت هایی مثل "ای پدر سوخته" که ناغافل توسط بابایی ادا میشه.

الان دیگه تقریبا اکثر حیوانات رو میشناسی و حتی صداهاشون رو هم در میاری.

سوال کردنات شروع شده وهر چیزی رو که نشناسی و برات جالب باشه می پرسی"این چیه"؟

اینم چند تا عکس از سفر:

بازی کنار دریا

پارک ساحلی مجسمه وودی وودی پیکر اینجا خودت رفتی نشستی کنار مجسمه و بجز من یه خانم هندی هم ازت عکس گرفت و بعدش هم یه چیزایی بهت گفت و لپت رو کشید و رفت.

 صحرای شن

توقف کنار اسباب بازی فروشی

اینجا هم توی هتله که خیلی با دیسیپلین و موقرانه رفتی نشستی روی مبل و منم موفق شدم لحظه رو شکار کنم

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (17)

gemini
1 دی 90 16:39
ان شااله همیشه به سفر و خوشی...

ممنون مریم جون.
مامان سورنا
1 دی 90 18:15
الهی من قربون این بیتای بلا برم با این سفرنامه اش.خوشحالم که بهش خوش گذشته.از حرف زدنهاش هم که مریم همچین تعریف میکنه دل ادم اب میفته.سورنا خان که فعلا هر کلمه ای میشنوه تکرار میکنه ولی خیلی جمله بلد نیست.شنیدن جمله از این وورجکا خیلی کیف داره.
بعدشم شاداب جون مینویسی اینم چند تا عکس و هیچ عکسی تو کار نیست.میخوای دل ما رو آب کنی

آره سمیه جون شنیدن جمله از بچه ها کیف داره خصوصا اگه بتونن منظورشون رو درست ادا کنن و خواسته هاشون رو به زبون بیارن.خواستم عکسارو آپلود کنم حجمشون بالا بود با paint هم درست نشدن. باید یه نرم افزار نصب کنم.در آینده ای نزدیک عکسا رو میذارم.
ميترا
1 دی 90 18:20
من فداي اين دختر ناز خوش زبون برم

ماشالله دخترت تو حرف زدن خوب جلو هستش .اسفند براش دود كن

عكسا رو هم نتونستم ببينم عزيزم

ممنون میترا جون. عکسا رو هنوز نذاشتم. حتما میذارمشون.
مامان ثناخانمی
3 دی 90 13:36
ای بیتای شیطون بلا حالا خودت خرابکاری میکنی خودت هم میگی نکن راستی گلم عکسها ظاهرا آپ نشده. یا لااقل من که نتونستم ببینم
مریم.م
4 دی 90 0:23
سلام به مامان بیتای مهربون. من قربون اون بلبل نازنینم برم با اون حرف زدن با نمکش.

عزیزم اگر توی سیستمت پک برنامه های آفیس نصب باشه از توی برنامه پیکچر منیجر میتونی بری و ریسایز کنی عکسارو بعد اپلود کنی.

میبوسمتون.
Microsoft office- picture manager- edit picture-resize- small picture for web-

ممنون از محبتت مریم جون. چک می کنم ببینم میشه یا نه.مرسی از راهنماییت.

سايه
4 دی 90 11:49
انشالله هميشه دور هم باشيد و سفر كنيد و خوش بگذرونيد
مامان بيتا زودي عكساي خارجكي بچمونو بذار ديگه

ممنون سایه جون.
مامان الين
4 دی 90 12:26
هميشه در گردش ناناز خانمي
خوشحالم كه خوش گذشته عزيزم
من منتظر عكسم

ممنون منیره جان.
سايه
13 دی 90 9:23
به به بالاخره عكساي خارجكيتو دیدیم گل خانوم ... من فهمیدم اون خانوم هندیه چی گفته ... گفته : جیگر این دخملاهه خوشمزه و بانمکاهه من برماهه .... لپشو بخورماهه ...
همیشه خوش باشی ملوسکم ...
مامان خوب و مهربون امیدوارم بتونی بحرانها رو به خوبی پشت سر بذاری، یادت باشه که زندگی کوتاهه و خدا خیلی بهت نزدیکه، روی کسی حساب باز نکن ....

ممنون سایه جون همینطوره که می گی.
gemini
14 دی 90 14:03
Vayyy cheghadr axatoon naz shode. Khoshhalam ke betoon khosh gozashte azizam.

ممنون مریم جون
مامان ثناخانمی
19 دی 90 10:38
بالاخره عکسا رو دیدم
قشنگن کاش بیشتر بودش

آره واقعا کاش بیشتر بودن ولی فرصت نمی شد اعظم جون. البته عکسای دسته جمعی داریم ولی عکسای تکی بیتا کم اند.
فارسیکا
21 دی 90 0:19
سي دي هاي با ني ني در واقع دوبله کليپ هاي شبکه بي بي تي وي است... اگه کودک شما به آنها علاقه دارد شما مي توانيد با خريد دي وي دي مجموعه کليپ هاي کودکانه شبکه baby tv به زبان اصلي او را خوشحال و به زبان علاقمند سازيد... 47 کليپ http://farsika.ir/ask/?link=185 کليه محصولات هم به صورت تک فايل هم مجموع براي خريد شما موجود است تمامي محصولات سايت فارسيکا 15 درصد تخفيف براي وبلاگهاي کودکانه دارند... در صورت خريد در قسمت توضيحات نام وبلاگ کودک خود را قرار دهيد. يا با آدي هاي farsika24 در ياهو و جيميل هماهنگ کنيد
ميترا
25 دی 90 13:16
الهيييييييييييييييييييييييييي چه دختر خوشگل و نازي

مي بينم كه انگار حسابي اونجا گرم بوده كه بيتا مثل اوج تابستون لباس پوشيده
خيلي ماشالله خانوم و بزرگ شدي عزيزم
ايشالله تا باشه سفرهاي اينطوري و خوب باشه

ممنون میترا جون
آره اونجا هوا مرطوب و ملایم بود.نه گرم بود نه سرد.
مامان سورنا
25 دی 90 20:39
به به چه عکسای خوشگلی.منو برد به دبی.خدا رو شکر که حسابی بهتون و مخصوصا بیتا خوش گذشته.

ممنون سمیه جون.

مهرانه مامان مهرسا
1 اسفند 90 14:06
سلام چطوريد؟ هميشه به گردش دختر گلتون رو ببوسيد


ممنون
ميترا
6 اسفند 90 9:52
بهي جون كجايي خانوم؟؟؟؟؟


وبلاگ دختر نازمون رو چرا آپ نمي كني
دلم براش تنگ شده عكساي جديد بزار عزيزم


ميترا جون
ممنون عزيزم. آره باور كن كلي عذاب وجدان دارم خيلي گرفتارم به خدا ولي حتما مي نويسم.
ثمین
7 اسفند 90 10:20
سلام اومدم ازتون دعوت کنم تا از نمایشگاه هفت سین دنیای نفیس دیدن کنید منتظرتون هستم
farnaz
21 اسفند 90 13:13
سفرت بخیر خاله جان خیلی ناز شدی میبوسمت


ممنون فرناز جون.